تنـهـــایـی |
گاهی وقتا موقع نوشتن یه نقطه میتونه بیانگر هزاران جمله ء نا گفته باشه حرفایی که توی دلت مونده اما نمی تونی به زبون بیان کنی. وقتی بغض راه گلوت رو میگیره.. وقتی اشک تو چشمات حلقه می زنه و تو میخوای یه جوری پنهون شون کنی تنها راه چاره منتظر موندنه تا شب از راه برسه تا وقتی که همه بخوابن اون وقتی که تنها شدی..تنهای تنها.. خودت . وجدانت می دونم میدونی چه حس لطیفی داره.. اون وقتی که آدم بعداز خدا درد دلش رو واسه خودش میگه.. واسه دل خودش وقتی حس می کنی به غیر از خودت و خدا دیگه هیچ کس حرفات رو نمی شنوه چه لذتی داره حس پرواز تو آسمونی که میدونی مال خودته و هر کسی رو که دلت بخواد می تونی توی اون دعوت به پرواز کنی نظرات شما عزیزان: nazi
![]() ساعت6:37---13 فروردين 1391
vaghtii delet pore vaghti shabe vaghtii boriidii faghat ashk rikhtane ke aromet mikone
aziin matno ehsasi ke tooshe khosham omad nice
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |